تحرک ناسیونالیستهای قومپرست
در قالب یک توافقنامه کارتنی
سمکو نورى

حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان شاخه عبدالله مهتدی یک توافقنامه کارتنی را امضا کردند که متن آنرا در سایتهای وابسته به این سازمانها میتوان دید. حزب دمکرات و سازمان زحمتکشان مهتدی دو حزب ناسیونالیست قوم پرست در کردستان ایران هستند، گرچه کاربرد کلمه حزب در مورد جریان وابسته به مهتدی بیش از حد برای این سازمان متمدنانه است. چرا که تاریخ چگونگی تکثیر این سازمان و پرتاب شدنش به درون صحنه سیاسی در کردستان، شرایط سیاسی که این انشعاب در آن صورت گرفت، ارتباط با عوامل اطلاعات رژیم در شهر سلیمانیه کردستان عراق، همسویی با دوم خردادیها در زمان مضحکه انتخابات رژیم و سربر آوردن خاتمی به عنوان رئیس جمهور رژیم، چگونگی رشد بادکنکی در پی عملیاتهای نظامی و پروژه شهید سازی، اختلافات تشکیلاتی و چگونگی انشعاب در خود سازمان مهتدی و تحولات سال 88 و مضحکه انتخابات و مواضع سیاسی آنها و همچنین وقایع بعد از آن و جدیدا همسویی کامل با بخشی دیگر از سران رژیم تحت عنوان "جنبش سبز" که هم اکنون نوشته های مربوطه در سایتهای این سازمان و از جمله حزب دمکرات موجود هست. کنفرانس اولاف پالمه و شرکت این سازمانها با سران شکنجه گر رژیم که تازه "لیبرال و روشنفکر" شده اند، ضدیت با هر نوع آزادیخواهی و برابری طلبی و تحریف تاریخ کومله کمونیست به شیوه ای دیگر و دهها مورد دیگر دلایل کافی میتوانند باشند که اطلاق کلمه حزب و سازمان سیاسی بیش از حد برای اینها متمدنانه است.

حزب دمکرات نیز تاریخی مشابه دارد. دو تن از رهبران حزب دمکرات با توجه به اینکه قبلا به پیامهای خمینی جلاد لبیک گفته بودند اما در جریان مذاکره با نیروهای اطلاعاتی رژیم در شهر وین اطریش و دیگری در شهر برلین در آلمان ترور و کشته شدند. به دلیل ایجاد یک فضای سیاسی متمایز در کردستان ایران و همچنین عدم تثبیت نسبی حکومت حریم کردستان "طالبانی و بارزانی" در کردستان عراق و تحت فشار قرار گرفتن این به اصطلاح حکومت حریم٬ سنت ناسیوالیستی مبارزه مسلحانه حزب دمکرات از رمق افتاد. ديگر بعد از دنياى جنگ سرد يا بايد براى "حکومت کردى" دست بدامن آمريکا شد٬ يا با جمهورى اسلامى کنار آمد. تاثير وقایع سیاسی در منطقه و جهان روى حزب دمکرات و در جواب به این سرخوردگی سیاسی٬ همينطور به دلیل اینکه حزب دمکرات در جنبشهای اجتماعی رادیکال در کردستان جایگاهی نداشت٬ در کنگره 12 طرح ارتجاعی فدرالیسم از جانب حزب دمکرات تصویب شد. به این امید که بتوانند از راه دیگری و مثل برادرانشان طالبانى و بارزانى برای حضور در صحنه سیاسی تلاش کنند.

از طرفی دیگر طرح ارتجاعی فدرالیسم حزب دمکرات در جلوی چشمان این باندها هرچی آزادیخواهی و تمدن بشری را در کردستان عراق به لجن کشید و یک دور دیگر از سرخوردگی سیاسی را تجربه کردند و پرونده سیاسی این احزاب را نیز بر روی آب انداخت. حزب دمکرات دچار انشعاب شد بخشی از این حزب به رهبری عبدالله حسن زاده و خالد عزیزی نیز همچون مصطفی هجری خود را به دامان بخشی از رژیم انداختند که قبلا با نوشته هایی از جانب عبدالله حسن زاده در دفاع از حکم اعدام و توصیه به رژیم اسلامی که این حکم برای جلوگیری از "جرایم" خوب است، شروع شد. اکنون با توجه به این همه شناخت سیاسی که این باندهای قومی به جامعه ارائه داده اند با توجه به سیر رویدادهای سیاسی در منطقه خاورمیانه و تغییر صفبندیهای سیاسی با حمل کوله باری از توهم یک توافقنامه کارتنی را امضا کرده و از هم کنون، با توجه به اوضاع سیاسی در سوریه آمادگی خود برای به بازی گرفته شدن از جانب غرب و آمریکا را اعلام کرده اند.

حزب دمکرات وسازمان زحمتکشان مهتدی بعد از یک دوره همسویی کامل با بخشی از رژیم اسلامی و خزیدن در شکافهای داخل رژیم و ناامید شدن از این راه٬ همزمان با شکست پروژه اصلاحات خاتمی و بعد موسوی و کروبی در جامعه، این بی افقی سیاسی به سرعت به حزب دمکرات و سازمان مهتدی منتقل شد. اما از طرفی دیگر کارت بعدی اینها برای شرکت دوباره در بازیگری سیاسی، همانا آویزان شدن به سیاست غرب و آمریکا در منطقه خاورمیانه، بیش از پیش دنبال گرفته شد. البته این دوبخش از استراتژی دمکرات و سازمان مهتدی جدا از همدیگر نبوده و همزمان هردو بخش سیاست این احزاب پی گرفته میشد و تنها با توجه به تغییرات جزئی در مسائل سیاسی یکی بیشتر از قبلی در اولویت قرار میگرفت، و پروپاگاند این سازمانها بیشتر روی آن متمرکز میشد.

با توجه به وقایع شمال آفریقا و سقوط سران دیکتاتور کشورهای شمال آفریقا٬ کنفرانسی با شرکت شماری از عوامل قبلی رژیم و خصوصا علیرضا نوری و محسن سازگارا و کسانیکه در رأس سپاه پاسداران رژیم جنایتها علیه مردم کردستان کرده اند، برگزار میشود و در صدد آن میشوند که در خارج کشور آلترناتیو یک رژیم اسلامی دیگر را بسازند. از طرفی این نشست بدون نتیجه پایان پذیرفت و از طرفی دیگر به واسطه این کنفرانس یک مشت کلاهبردار سیاسی دور هم جمع شدند و با افشاگریهایی که حول و حوش این باندهای سیاسی انجام شد جامعه از این مسئله با خبر شد که جریانات سیاسی شرکت کننده دراین کنفرانس که بخشا خود بخشی از رژیم بوده اند تنها بوی قدرت سیاسی را حس کرده  و در صددند از بالای سر جامعه ایران آلترناتیویی مشابه رژیم اسلامی را به طبقه کارگر و مردم زحمتکش تحمیل کنند. رویدادهای سیاسی در سوریه و احتمال قریب الوقوع سرنگونی رژیم اسد به توهمات این سازمانها دامن زده و تحت فشار رویدادهای موجود در منطقه خاورمیانه سازمان مهتدی و حزب دمکرات را برآن داشته است که بيش از پيش قبل پادوگری خود را به آمریکا اعلام بلکه بتوانند بعنوان بخشى از قدرت خود را به جامعه کردستان تحمیل کنند. اگر سازمان زحمتکشان مهتدی و حزب دمکرات را دو حزب سیاسی فرض کنیم میبایست این همسویی سیاسی از یکطرف خیلی وقتها پیش به دلیل اینکه به لحاظ دورنما و برنامه سیاسی کاملا شبیه هم هستند انجام میگرفت و از طرفی دیگر ضرورت این همسویی در داخل جامعه ایجاد میشد و میشد گفت که این همسویی در پاسخ به یک ضرورت سیاسی ایجاد شده در جامعه کردستان ایران بوده است. اما به دلیل اینکه فضای سیاسی در کردستان ایران کاملا علیه اهداف و مقاصد سیاسی این سازمانهاست و از طرفی دیگر روند رویدادهای موجود به ضرر آنها در حال حرکت است٬ لذا تنها راهی که به آن متوسل شده اند این توافقنامه همکاری دوسویه بی ریشه و بی ربط به جامعه است. مهتدی و سازمانش و حزب دمکرات، فدرالیسم، به مثابه نماد قومیگری و خون پاشیدن به جامعه را به عنوان سیاست خود برگزیده اند که جنبه عملی و نمونه حی و حاظر همین طرح ارتجاعی که امتحانش را پس داده است و مردم کردستان ایران به وضوح در کردستان عراق مشاهده میکنند و از آن آگاه هستند. مهتدی و سازمانش و حزب دمکرات موافق لشکرکشی آمریکا و همپیمانانش به عراق و کردستان بودند که بخشی از نفرت و انزجار مردم زحمتکش در کردستان عراق متوجه آنان هم هست. از طرفی دیگر طبقه کارگر در کردستان ایران نیز علیه لشکر کشی ماشین جنگی آمریکا به عراق و ایران بوده و هستند. طبقه کارگر در ایران و کردستان علیه رژیم اسلامی و بخشهای جدا شده و نشده این رژیم در داخل و خارج هستند و مهتدی و حزب دمکرات دستشان در دستان سپاه پاسدارانیهای قدیم و روشنفکران تازه "لیبرال شده" است. مهتدی و سازمانش و حزب دمکرات خواب حمله نظامی به ایران و به خاک و خون کشیدن شدن جامعه از جانب مرتجعین بین المللی هستند و سالهاست که در کریدور پنتاگونیها تمرین "طالبانی شدن" میکنند و طبقه کارگر و مردم زحمتکش ایران و کردستان علیه حمله نظامی و خواهان سرنگونی انقلابی رژیم کثیف اسلامی سرمایه در ایران به دست خودشان هستند.

 مهتدی در کنار جمهوری اسلامی نیست!!
مهتدی در مصاحبه با کانال "العربیه" میگوید: "در صورت بروز جنگ میان غرب و ایران به هیچ وجه در کنار جمهوری اسلامی نخواهد بود"  قبل از پرداختن به این جمله که اکنون بخشی از سیاست کل اردوی ناسیونالیسم کرد است لازم است گفته شود جمهوری اسلامی از زاویه نگرش ناسیونالیسم کرد چیست. برای نشان دادن کنه سیاست ناسیونالیسم کرد قدری به عقبتر برمیگردیم. سال 2003 بعد از قطع امید کردن غرب و آمریکا از صدام و رژیم بعث حاکم در عراق٬ غرب به سرکردگی آمریکا یک لشکر کشی نظامی را به عراق سازمان داده و ماشین کشتار سران جنایتکار آمریکا و موئتلفينش شیرازه جامعه عراق را از هم پاشید. صدها هزار انسان بیدفاع از زن و کودک و پیر جوان کشته و زخمی و ناقص العضو و صدهاهزار تن دیگر آواره و در بدر و به کشورهای همسایه گریختند. تا جایی که به رويدادهاى کردستان عراق در اين سالها برميگردد٬ غیر از کمونیستها٬ تمام جریانات مرتجع ناسیوالیست کرد در کردستان عراق و جریانات کثیف اسلامی تا باند قومى مهتدی و شرکاء و حزب دمکراتها از لشکر کشی امریکا و به خاک و خون کشیدن مردم بی دفاع عراق دفاع کردند و به اصطلاح "در صورت بروز جنگ غرب با عراق٬ مهتدی در کنار صدام قرار نگرفت". معلوم شد که معنی واقعی در کنار صدام نبودن یعنی چه! از طرفی دیگر مفهومی که مهتدی و حزب دمکرات و کل ناسیونالیسم کرد از در کنار جمهوری اسلامی نبودن به جامعه ارائه میدهند چیز دیگری است و آنهم عکس این ادعاست.

از نظر مهتدی و سازمانش و کل ناسیونالیسم کرد در عراق و ایران٬ مسئله جامعه کلیت رژیم اسلامى نیست. سازمان زحمتکشان مهتدی و حزب دمکرات جمهوری اسلامی را تنها در شخص خامنه ای و احمدی نژاد خلاصه کرده اند. ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران و کل اردوی راست در ایران با بخشی از جمهوری اسلامی همسو نیستند. از نظر اینها موسوی، کروبی، خاتمی، حجاریان و پاسدار گنجی که همه از سران جنایتکار این رژیم بوده اند "جمهوری اسلامی نیست" و به این خاطر است که  در کنفرانسهای "اولاف پالمه، کنگره ملیتهای ایران فدرال و جلساتی که در فرانسه و کشورهای دیگر برگزار کرده اند" با همین سران تازه "لیبرال شده" مشغول آلترناتیوسازی بوده اند. مهتدی در مصاحبه با "العربیه" به این صورت نشان میدهد که در کنار جمهوری اسلامی نیست!! "وی درباره موضع حزب کومله نسبت به جنبش سبز و تظاهرات سال ۲۰۰۹ بیان داشت که کومله برغم برخی برخی اختلافات با سران جنبش سبز حمایت کامل خود را از آن اعلام کرده بود، چرا که ما جنبش سبز را وسیله ای برای تغییر در ایران بشمار آوردیم "

طبقه کارگر و مردم زحمتکش در کردستان باید هوشیار باشند و چنین تحرکی از جانب کل اردوی ناسیونالیسم کرد در کردستان را٬ گرچه در این قالب کارتنی و بی ربط به مطالبات آنهاست٬ باید زیر نظر داشته باشند. مهتدیها و دمکراتها همان نقش طالبانیها و بارزانیها را در کردستان ایران بازی میکنند و از هم کنون صندلیهای پارلمانی که در ذهن میپرورانند را بین خود تقسیم میکنند. مهتدی و سازمانش و کل ناسیونالیسم کرد باندهای فالانژی در کردستان تشکیل داده اند که در فردای سرنگونی رژیم اسلامی در ایران جلوی هر انسان متمدن و هر زن و کارگری را سد کنند و همچون طالبانیها و بارزانیها به روی آنها شلیک کنند. جریاناتی همچون مهتدی و دمکراتها که پا در رکاب موسوی و کروبی گذاشته اند و با بی شرمی هرچه تمامتر با سران سپاه پاسداران در خارج کشور نقشه آلترناتیو قومپرستانه بعد از سرنگونی رژیم را در سردارند٬ تحقق نقشه کثیفشان جامعه کردستان را به قصابخانه عشیره گری مبدل خواهند کرد. مهتدی و کل ناسیونالیسم کرد که از هم کنون مطالبات طبقه کارگر و زحمتکش در این جامعه را به باد تمسخر میگیرند و پروژه های مدنظر آمریکا و جنایتکاران پنتاگون را دنبال میکنند٬ معلوم است که در فردای هر تحولی چه به سر زنان و جوانان و طبقه کارگر و زحمتکش خواهند آورد. مهتدی و دمکرتها که به خاک خون کشیده شدن زنان و جوانان و طبقه کارگر را میبینند و مهر قومیگری و ناسیونالیسم به آنها میزنند و نهایتا خواست سیاسیشان نبود "مسجد سنی ها" در تهران است معلوم است که چه پروژه جنایتکارانه ای را در سر دارند.

این سیاست کثیف و این فالانژیسم حزبی شده برای شرکت دادن هر جریان اسلامی کثیف در پارلمانی است که هر شب با خواب آن سر به بالين ميگذارند. این همان راهی است که مرتجعینی همچون بارزانی و طالبانی در پارلمان کردستان عراق به اینجا رسانده اند که در طی سردمداری آنها زن در آن جامعه نفس نمیتواند بکشد. از این رو است که به تظاهر و قالب متمدنانه ای که در متن این توافقنامه فی مابین که امضا شده است نباید توجه کرد. پراتیک این باندهای سیاه در برابر زن در داخل این سازمان و احترام به فعالیت آزادانه سیاسی و ادعاهای دیگر که در متن مذکور آمده خزعبلاتی بیش نبوده و برای فریب مردم است و بس. باندهای فالانژی که مهتدی سازمان داده و چندین سال پیش شبانه به اردوگاه کومله علیزاده هجوم بردند و برخورد فیزیکی به بخشی دیگر از خود این سازمان که از مهتدی جدا شدند را در واقع باید به عنوان میزان تعهد اینها به گفته هایشان نگاه کرد. در همین راستا حزب دمکراتها نیز کارنامه ای مشابه دارند. از این رو ادعاهای این جریانات باند سیاهی تنها و تنها برای سهیم شدن در قدرت چه بعد از سرنگونی رژیم و چه با بخشی از سران رژیم مانند موسوی و کروبی است. حتما انسانهای شریفی در این سازمانها موجود اند که حتی به لحاظ جایگاه طبقاتی و دیدگاه سیاسی با این باندهای لمپن از اساس فرق دارند، این افراد باید چشمهایشان باز کنند و تمام وقایع این چند سال را مد نظر داشته باشند. این افراد باید بتوانند سرنوشت خود را از این باندهای فالانژ جدا کنند.

از طرفی دیگر مردم کردستان باید با یک موضع درست در مقابل اینها بایستند و این فالانژیسم حزبیت یافته که هیچ پرنسیب سیاسی را به رسمیت نمیشناسد و تلاش برای به قدرت رساندن بورژوازی کرد و حکومت سرمایه داران کرد که کوچکترین نقطه مشترکی با منافع مردم زحمتکش در کردستان ندارد را افشا کرده و سرجایش بنشانند. *

مهتدی و کمبود مسجد سنی ها در تهران
http://www.alarabiya.net/articles/2012/08/24/233996.html
http://www.beyan.info/Direje.aspx?C=Witar&J=1263